نيلوفر عشق
نویسنده: مسیحا برزگر
نوبت چاپ: 2
سال چاپ: 1390
قطع: خشتی کوچک
نوع جلد: شمیز
تعداد صفحات: 136
شابک: 9786001180217
- بخشی از کتاب
- نظرات
کافی ست نگاهی به آدم های دور و بر خود بیندازی، تا با چشمان خود ببینی. خوشی از جنس داشتن است، هرچه بیش تر داشته باشی خوش تری؛ سعادت از جنس بودن است، هرچه بیش تر وجود خود را در هستی بگسترانی و با هستی آن هست مطلق یگانه شوی، سعادتمندتری. آدم خوش، زندگی را به سطح یک یا چند مسئله تنزل می دهد و آن مسایل را در جهت داشتن و تملک بیش تر حل می کند. او از راز اجتناب می کند. زندگی برای یک آدم سعادتمند، همواره یک راز باقی می ماند. او در صدد گشودن این راز نیست. او در این راز بزرگ مشارکت می کند. هستی برای آدم خوش، موضوعی برای تفکر است، اما آدم سعادتمند در هستی حضور پیدا می کند. آدم خوش، دیگران را وسیله و اشیایی برای پیشبرد امور خویش می بیند، اما آدم سعادتمند دیگران را نیز زنده و پرشور و شعور و احساس و مرتبط با کل می بیند. آدم های خوش، دچار ایست وجودی اند، اما آدم های سعادتمند، سیال و جاری و ترانه خوان اند.
سعادت با پای خود و به اختیار خود می آید، اما هرگز آورده نمی شود. البته تو می توانی سعادت را دعوت کنی، اما نمی توانی آن را به زور بیاوری. تو فقط می توانی پذیرای آن باشی و خود را در معرض عبور آن قرار دهی.
ما نمی توانیم سعادت را تولید کنیم و یا بسازیم، سعادت از فراسو می آید و ما به دانش ساختن آنچه از فراسوست مجهز نیستیم. آمدنش راز است و رفتنش نیز راز. مانند نسیم می آید و مانند نسیم می رود؛ نمی توانی آن را نگه داری. به محض آنکه می خواهی آن را در چنگ بگیری، ناپدید می شود. در واقع به محض آنکه متوجه اش می شوی، سعادت رفته است. همین آگاهی تو نسبت به حضور سعادت، بین تو و آن فاصله ای بعید می اندازد.
هنوز نظری ثبت نشده
اولین نفری باشید که نظر میدهید
ثبت نظر