یک روز عصر، همچنان که مشغول شستن دست هایم در دستشویی توالت داخل گاراژ بودم، به آینه نگریستم و ناگهان فرشته ای ظاهر شد.
نخست فقط صورتش نمایان شد. او مرا به وحشت انداخت و من ده متر در هوا جهیدم. همچنان که چند قدم به عقب بر می داشتم، به نظرم رسید که آینه پیش رویم محو شد و فرشته ای به صورت کامل در برابرم ظاهر گردید.
درخشش نورش، تمام آن مکان را نورانی و منور می ساخت!
پیش از آن که سخن بگویم، آن فرشته زبان به صحبت گشود و نام مرا صدا زد. او گفت: «لرنا…! مرا با نام فرشته الیشا صدا کن…»
آن فرشته، ماهیتی زنانه داشت و همچنان که دستش را پیش می آورد، هردو دست مرا در دستانش گرفت. دستانش درست به مانند پر می نمود.
هنگامی که سرم را پایین آوردم تا به آن دست ها بنگرم، دیدم به راستی که شکل و ظاهر پر را نیز دارند؛ اما همزمان، به گونه ای توضیح ناپذیر، به شکل دست های بشری نیز بودند. من از این رو الیشا را به عنوان یک فرشته زنانه می نامم که همچون زنی دربرابرم ظاهر گردید.
ثبت کلمه عبور خود را فراموش کردهاید؟ لطفا شماره همراه یا آدرس ایمیل خودتان را وارد کنید. شما به زودی یک ایمیل یا اس ام اس برای ایجاد کلمه عبور جدید، دریافت خواهید کرد.
هنوز نظری ثبت نشده
اولین نفری باشید که نظر میدهید
ثبت نظر