روان شناسی پول

من با دوستی بزرگ شدم که نه امتیاز خاصی داشت و نه هوش طبیعی؛ اما سخت کوش ترین فردی بود که می شناختم. چنین افرادی چیزهای زیادی برای آموزش دارند چرا که درک صحیحی از هر سانتی متر جاده موفقیت دارند.

ماموریت و رویای زندگی او در سنین نوجوانی این بود که پزشک شود. همه احتمالات علیه تحقق رویای او بود. هیچ فرد عاقلی در آن زمان، آرزوی او را متحمل نمی پنداشت؛ اما او مصرانه جلو رفت و در حالی که ده سال از هم کلاسی هایش بزرگ تر بود، بالاخره یک پزشک شد.

برخلاف آنچه احتمالات نشان می دهد، چه دستاوردهایی با شروع از هیچ، هموار کردن راه ورود به دانشکده پزشکی و دستیابی به یکی از بهترین اساتید پزشکی حاصل می شود؟

چند سال پیش، با او مکالمه ای داشتم. گفتم: «خیلی وقت است که با هم صحبت نکرده ایم. چه می کنی؟»

او گفت: « کار مزخرفی دارم.»

در حالی که قاه قاه می خندیدم گفتم: «خب!»

او گفت: « شغلم افتضاح است مرد.»

مکالمه ما ده دقیقه به همین شکل ادامه یافت. استرس شغلی و ساعات کاری، او را بسیار فرسوده کرده بود. به نظر می رسید از جایی که امروز در آن قرار دارد ناراضی است در حالی که وضعیتی را داشت که پانزده سال پیش می خواست داشته باشد.

براساس علم روان شناسی، مردم پیش گویان ضعیفی برای پیش بینی آینده خود هستند.

متصور شدن یک هدف بسیار آسان و جالب است. تصور کردن یک هدف در چهارچوب یک زندگی واقع بینانه، تاکید بر این دارد که رشد کردن همراه با انجام فعالیت های رقابتی، چیزی کاملا متفاوت است و این تاثیر بسزایی در توانایی ما برای برنامه ریزی اهداف مالی آینده دارد.

همه پسر بچه های پنج ساله دوست دارند که وقتی بزرگ می شوند، با یک تراکتور رانندگی کنند. کارهای انگشت شماری در چشم پسر بچه ای که ایده یک کار خوب در ذهن او با «برید کنار، برید کنار، بوق بوق، تراکتور بزرگ داره میاد» شروع و پایان می یابد، بهتر به نظر می رسند.