کریس، اگر فرصتی می یافتم تا این زندگی را دوباره زندگی کنم، برای به دست آوردن چیزهایی که نداشتم کمتر انرژی صرف می کردم و انرژی خود را صرف لذت بردن از چیزهایی می کردم که داشتم. مثل روز روشن است که خوشبختی آن نیست که برسیم به چیزهایی که نداریم، بلکه آن است که بخواهیم آن چیزهایی را که داریم. تو همواره این نکته را می دانستی.
درباره ی این موضوع هم یقین دارم که: اگر فرصتی می یافتم تا این زندگی را دوباره زندگی کنم، دیگر هرگز شتاب نمی کردم. وقتی آدم به انتهای زندگی خود می رسد، درنگ می کند و در می یابد که آنهمه دویدن ها و حرص زدن ها همه بیهوده بوده است. در حقیقت، نه تنها بیهوده، بلکه حقیر و مسخره بوده است. این چشم و هم چشمی ها توهمی بیش نیست و به این تو بدو من بدوها هیچ نیازی نیست. ما عجله داریم که به چه چیزی برسیم؟ شتاب و آزمندی و رقابت ما را از تجربه ی ژرف و پرمعنای زندگی بازمی دارد. آدم ها همه در تعقیب خوشبختی اند. آن ها چنان تند و با شتاب به دنبال خوشبختی می دوند که از خوشبختی پیش می افتند! کمی آهسته تر برویم، بلکه خوشبختی خود را به ما برساند! تو همواره این نکته را می دانستی.
من نیمی از زندگی خود را در این راه سپری کردم تا به دیگران حضور در لحظه ی حال را بیاموزم. حال که نگاهی به پشت سر می اندازم، می بینم که شتاب من باعث شده بود تا خودم از هرلحظه ی حال بیرون بلغرم و در آینده ی موهوم سیر کنم. اگر کمی آهسته تر گام برمی داشتم و از خود سفر لذت می بردم، بی تردید، خوشبخت تر و شادمان تر می بودم. در هر حال، می دویدم تا به کجا برسم؟
ثبت کلمه عبور خود را فراموش کردهاید؟ لطفا شماره همراه یا آدرس ایمیل خودتان را وارد کنید. شما به زودی یک ایمیل یا اس ام اس برای ایجاد کلمه عبور جدید، دریافت خواهید کرد.
هنوز نظری ثبت نشده
اولین نفری باشید که نظر میدهید
ثبت نظر