از شش سالگي كار كردم. هميشه كار يدي، شاق و سخت. هر نوع كاري. ريشه ي روستايي ام و فقر باعث شد كه اگر كمك دست خانواده و پدر نيستم، باري بر دوش نباشم. كارهاي سخت دوران كودكي، كمك خرج خانواده بود. مادرم به ميدان مي رفت و باقلا مي خريد و بار مي گذاشت. وقتي پخته مي شد توي جعبه هاي كوچك مي گذاشتم و سر كوچه مي فروختم. وقتي باقلا تمام مي شد و بهار مي رفت، با ماست چكيده، دوغ درست مي كردم و در شيشه هاي نوشابه كوچك – كه آن سالها بود و رونق هم داشت – مي ريختم و مي فروختم. فصل آلبالو، آلبالو مي فروختم. براي هر فصلي نوعي دستفروشي وجود داشت. اين كارها هميشه بود، هميشه. چيزي بود كه مي فروختم و اندك پول را به مادر مي دادم. اين دست كم سهم ما بچه ها بود از زندگي.
ثبت کلمه عبور خود را فراموش کردهاید؟ لطفا شماره همراه یا آدرس ایمیل خودتان را وارد کنید. شما به زودی یک ایمیل یا اس ام اس برای ایجاد کلمه عبور جدید، دریافت خواهید کرد.
هنوز نظری ثبت نشده
اولین نفری باشید که نظر میدهید
ثبت نظر