چهار باد
نویسنده: کریستین هانا
مترجم: میثم امامی
قطع: رقعی
نوع جلد: شمیز
تعداد صفحات: 568
نوبت چاپ: 1
سال چاپ: 1401
شابک: 9786001185113
- بخشی از کتاب
- نظرات
آن هفته باد تبدیل شده بود به یک هیولا که پنجه می کشید و می غرید و خانه را می لرزاند و پنجره ها را تکان می داد به درها می کوبید. باد با سرعتی بالاتر از چهل مایل در ساعت می وزید، هر روز و هر روز، بدون وقفه، فقط یک هجوم بی نهایت و بی اندازه دلهره آور. گرد و غبار مدام از سقف خانه پایین می ریخت. همه اهالی خانه این گرد و غبار را تنفس می کردند، آن را از دهان بیرون می ریختند و بر اثر ورود آن به ریه هایشان سرفه می کردند. گرد و غبار باعث سردرگمی پرنده ها هم شده بود و آن ها در حین پرواز به دیواره ها و تیرک های تلفن برخورد می کردند. قطارها روی ریل متوقف شده بودند؛ توده های شن مثل امواج روی زمین تخت حرکت می کرد.
وقتی از خواب بیدار شدند رد بدن های خودشان را روی گرد و غباری که ملحفه ها را پوشانده بود دیدند. روی بینی هایشان وازلین زدند و صورت هایشان را با دستمال می پوشاندند. بزرگ ترها وقتی مجبور می شدند بیرون و به دهان خطر می رفتند، دستشان را به طنابی می گرفتند که از خانه تا انبار آن را بسته بودند، یک دستشان را روی دست دیگر می گذاشتند و در حالی که غبار هوا دیدشان را کور می کرد، به جلو می رفتند. مرغ ها از وحشت و اضطراب و تنفس هر روزه گرد و غبار، وحشی شده بودند، بچه ها داخل خانه می ماندند و ماسک شیمیایی می زدند. آنت از اینکه ماسک بزند متنفر بود و با وجود اینکه گرد و غبار او را بیشتر از بقیه اذیت می کرد می گفت باعث سردرد او می شود.
السا نگران او بود، کنار او می خوابید، پیش او روی تخت می نشست و تا جایی که می توانست با بهترین حالت ممکن و با آن صدای خش دار خودش برای او کتاب می خواند. قصه ها تنها چیزی بود که باعث آرام شدن آنت می شد.
حالا، در پنجمین روز توفان، آنت توی اتاق السا بود، رو تختی ها را جمع کرده بودند، پسرک ماسک شیمیایی زده بود و السا داشت کف اتاق را جارو می زد. گرد و خاک از میان ترک الوارها پایین و روی همه چیز می ریخت.
السا یک صدای تلپ تلپ شنید، صدا تقریبا در اوج توفان گم شد.
آنت کتاب مصور خودش را روی زمین انداخته بود.
السا جارو را کنار گذاشت و کنار تخت رفت. «آنت، عزیزم…»
آنت در حالی که به شدت سرفه می کرد، گفت: «مامان…»؛ او هیچ وقت این قدر شدید سرفه نمی کرد؛ السا حس کرد سرفه ها دنده های او را می شکند.
هنوز نظری ثبت نشده
اولین نفری باشید که نظر میدهید
ثبت نظر